ادبیات و فرهنگ
کاش کولی بودم و آزاد از هر قید و بندی
تا سر کوی تو می ماندم به شوق نوشخندی
فارغ از بند ریایی دور از چاه غروری
چشم هایم بسته بر هر نابکاری خودپسندی
رقص رقصان نی نوازان از سر شب تا سحرگاه
تا شوم آرامش شام بلند دردمندی
در شکوه آبشاران با صفای چشمه ساران
دور تر از هر چه پستی بر سر کوه بلندی
رقص با ساز پری رویان مه سیمای کولی
بال در بال عقابان دماوندی سهندی
جویبار قامتی تعمیدگاه چشم هایم
همنشین دست هایم دست های بی گزندی
13 خرداد 97